- به طور غیرعملی
بشكل غير عمليٍّ
معنی به طور غیرعملی - جستجوی لغت در جدول جو
- به طور غیرعملی
Impracticably, Impractically
- به طور غیرعملی
de manière irréalisable
- به طور غیرعملی
অপ্রচলিতভাবে
- به طور غیرعملی
غیر عملی طور پر
- به طور غیرعملی
uygulanamaz bir şekilde
- به طور غیرعملی
kwa njia isiyowezekana kutekelezwa
- به طور غیرعملی
de manera impracticable, de manera impráctica
- به طور غیرعملی
unpraktisch
- به طور غیرعملی
непрактично
- به طور غیرعملی
niepraktycznie
- به طور غیرعملی
不可行地
- به طور غیرعملی
de maneira impraticável, de maneira imprática
- به طور غیرعملی
in modo irrealizzabile
- به طور غیرعملی
onuitvoerbaar
- به طور غیرعملی
нереализуемо
- به طور غیرعملی
อย่างไม่สามารถปฏิบัติได้
- به طور غیرعملی
secara tidak praktis
- به طور غیرعملی
अव्यावहारिक रूप से
- به طور غیرعملی
באופן לא ישים
- به طور غیرعملی
実行不可能に
- به طور غیرعملی
실행 불가능하게
